(وقت واقعه:)
چند نفر آمده بودند و نشسته بودند توی اتاق امّا تنهایی بیشتر از همه نشسته بود؛ سنگین و محکم. آنقدر که دیگر نفس کشیدن سخت می شد، از بس که هوا بوی تنهایی می داد. و این تنهایی یکی از عناصر گاز است انگار که رفته بود از لای درز در بیرون، جایی پشت در حیاط و اکسیژن را تشویق می کرد تا بیشتر هیزم o2 بریزد روی شعله های سرخ و زردش. و بیشتر آتش بسوزاند در را و بیشتر دل زهرا علیها السلام را بفشارد دود و دم ِ گره خورده به گاز تنهایی.
(چند روز قبل تر:)
فدک را زیر چادرش داشت. محکم توی دستش گرفته بود. نه به محکمی دست دیگرش که دست حسن علیه السلام را گرفته بود. شاید هم حسن علیه السلام دست زهرا علیها السلام را گرفته بود؛ محکم تر از دست دیگر زهرا علیها السلام که فدک را گرفته بود. چه مادر دست پسر را و چه پسر دست مادر را، بالاخره محکم بود و این محکمی پابرجا بود حتی بعد از ضربت سهمگین سیلی و بعد از خاکی شدن چادر و بعد از سرگیجه و بعد از ... .
(وقت واقعه:)
دست زهرا علیها السلام باز شد و گره دست علی علیه السلام از دست همسرش باز شد و دست رفت همراه با خود علی علیه السلام که میان چهل پنجاه گرگ که آب دهانشان بند نمی شد از گرسنگی و کفتار زشتی که عجیب حرصی داشت به بستن دست هایی که هیچ کس بسته ندیده بودشان.
باز همان گاز تنهایی بود انگار که از مسجد آمده بود. حالا یا از راه کوچه و یا هم از دری که به مسجد باز می شد؛ آمد و چند تا گره ِ خفگی انداخت به گلوی خفته ی زهرا سلام الله علیها و زهرا علیها السلام بیدار شد از تلخی تنهایی شوهر و بلند شد و دامن کشان رفت ... .
(عصر عاشورا:)
دامن کشان رفت پیش برادرش وقتی که تنهایی برادر تیغ می انداخت به نرمی دریای چشمش. رفت و گفت: «حسین! بچه های من ... .» خوب یاد گرفته بود از مادر حسِّ ِ تلخ تنهایی را و دامن کشان رفتن را ... . برادر راضی شد به قربانی شدن بچه های خواهرش. نمی شد به جز این امواج دریای خروشان چشمان خواهر را ساکت کرد. و ساکت شد.
(روز واقعه:)
علی علیه السلام ساکت شد و ساکت بود و آدم تنها ساکت است دیگر. مگر همسر معصومه ی پهلو شکسته ای داشته باشد. مگر فاطمه ی علیها السلامی داشته باشد که بیاید و نیّت نفرینش طوفان لرزه بیاندازد به ستون های کفر کفتار گون ایستاده دور علی ِ مقدس علیه السلامش. آن وقت است که دیگر تنها نیست. پس ساکت نیست. برای همین به سلمان می گوید: «بگو نفرین نکند.»
(عصر عاشورا:)
نفرین کرد. نه یک بار و نه حتی دو بار. چند بار. حسین علیه السلام تنها بود که نفرین هایش گرفت به بغض گلو. و علی ِ تنها علیه السلام، تنها نبود که نفرین را گرفت از بعض گلوی زهرا علیها السلام. زهرا را داشت علی علیهما السلام.